[ai_playlist id=”10238″]
اعتماد به نفس انسان به سه دسته تقسیم میشود؛ اعتماد به نفس جسمی، اعتماد به نفس ذهنی و اعتماد به نفس روحی. در این بخش قصد داریم در مورد اعتماد به نفس روحی که نسبت به دو مورد دیگر خیلی ملموس نیست صحبت کنیم. با وجود اینکه اعتماد به نفس روحی خیلی در جامعه جا افتاده نیست، ولی عمیقترین نوع اعتماد به نفس است که با آن سر و کار داریم. در ادامه با لذت برتر همراه باشید تا روش تقویت این نوع اعتماد به نفس را هم یاد بگیرید و در نهایت لذت برتر زندگی را تجربه کنید.
ارتباط با خود برای تقویت اعتماد به نفس روحی
برای این که بتوانیم درک بهتری از اعتماد به نفس روحی داشته باشیم، باید بتوانیم ارتباط خوبی با خودمان برقرار کنیم. مقصود از ارتباط برقرار کردن با خود، شناختن شخصیت واقعی خودمان است.
شما کی هستید؟ صرف نظر از عنوان شغلی، وضعیت تاهل، شرایط و ارتباطات خانوادگی و وضعیت اجتماعی خود، شما واقعا کی هستید؟ جواب این سوال را میدانید؟ تا به حال چنین سوالی از خودتان پرسیده بودید؟ اگر صفتهایی که اطرافیان به شما نسبت میدهند را کنار بگذارید، چه چیزی برایتان باقی میماند؟
صفتها و برچسبهایی که به ما نسبت میدهند، زندگی را آسانتر میکنند.
این برچسبها زمینهای برای اندازهگیری و مقایسه زندگی خودمان با افرادی که به عنوان مرجع در نظر گرفته میشوند، میدهند. این مقایسهها به ما نشان میدهند که ما در برابر دیگران برنده هستیم یا بازنده.
ولی واقعیت این است که نه تنها برچسبها هیچ سودی برای ما ندارند، بلکه مشکلاتی را هم برای ما ایجاد میکنند. این برچسبها فقط نگرانی و بار روی شانههای افرادی را که با صفتهای متفاوتی شناخته میشوند، بیشتر میکنند.
برای مثال محل تولد، مذهب و اعتقادات، گرایشات جنسی افراد و هزاران برچسب دیگر که فقط باعث پس رفت انسان میشوند.
زمانی که تمام این برچسبها را نادیده بگیریم، میتوانیم درک کنیم ما موجوداتی هستیم که صرفا به دنبال انجام کارهایی میرویم که برای ما تجربهی یک زندگی کامل را به ارمغان بیاورند.
از آنجایی که سفر ما بر روی زمین خیلی کوتاه است، طبیعی است که بخواهیم در این زمان کم، بیشترین بهره را از زندگی ببریم، تا زمانی که به انتهای سفر رسیدیم با دانستن این موضوع که دنیا را به جای بهتری تبدیل کردهایم، بتوانیم با لبخندی بر لب از این سواری لذت بخش پیاده شویم.
اما برچسبهای براقی که در طول مسیر به ما نسبت میدهند، چشم ما را نسبت به نکته اصلی کور میکنند و اجازه نمیدهند اصل اساسی حیات را درک کنیم.
اعتماد به نفس روحی هم در مورد درک همین موضوع است. زمانی که از نظر روحی اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم، دیگر اهمیتی ندارد دیگران چه صفتهایی به ما نسبت میدهند، زیرا ما خودمان را میشناسیم و نکته اصلی زندگی را درک کردهایم.
اعتقادات
هر کدام از ما در خانوادههایی متولد شدهایم که دارای اعتقادات مختص به خودشان بودهاند. اعتقاداتی که از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و در همین حین به روزتر هم شدهاند. زمانی که این اعتقادات را فرا میگیریم، هیچ مرجعی برای سنجش صحت آنها در دسترس ما وجود ندارد، نمیتوانیم درستی یا نادرستی آنها را تعیین کنیم.
در نتیجه ذهن جوان ما هیچ چارهای جز پذیرش این اعتقادات به عنوان حقیقت مطلق ندارد! این اعتقادات ممکن است باورهای مذهبی باشند یا افکار نژادپرستانه در مورد جامعه و یا هر چیزی که در اطراف ما وجود دارد.
اعتماد به نفس روحی در شرایطی شکل میگیرد که ما شروع به بررسی صحت اعتقادات خود میکنیم و از خودمان سوالهایی مانند موارد زیر میپرسیم:
• آیا اعتقادات من صحیح هستند؟
• آیا قصد دارم باورهای خود را همانطور که هستند بپذیرم و یا میخواهم آنها را بر اساس تحقیقات خود تغییر دهم؟
بهتر است بدانید قدرت واقعی باورهای ما که منجر به تقویت اعتماد به نفس روحی میشود، ربطی به باورهایی که در کودکی به زور در ذهن ما فرو کردهاند ندارد، بلکه این قدرت از باورهایی که ما خودمان با تحقیق و تفحص به آنها دست پیدا کردهایم ناشی میشود. اعتماد به نفس روحی از درک و انتخاب آگاهانهی ما سرچشمه میگیرد نه باورهای کورکورانه.
اهداف و اثرات
همانطور که قبلا هم گفتیم، سفر زندگی ما خیلی کوتاه است. بنابراین زمان کوتاهی در اختیار داریم تا بتوانیم جایگاه خود را در این جهان کشف کنیم و ببینیم چطور میتوانیم برای این دنیا و افرادی که در مسیر خود با آنها برخورد میکنیم، سودمند باشیم. اگر بدون اینکه ایدهای در مورد هدف زندگی خود داشته باشیم به راهمان ادامه دهیم، هر کاری که انجام دهیم در نهایت پوچ و بیمعنی به نظر میرسد.
شاید فقط به خاطر اینکه کار خوبی انجام دادهایم، به نوعی احساس رضایت زودگذر دست پیدا کنیم. اما این احساس دیر یا زود فروکش میکند و ما دوباره وارد چرخه بیپایان تلاش برای «کافی بودن» وارد میشویم.
زمانی که این چرخه به انتهای خود برسد، اعتماد به نفس روحی ما هم کاهش مییابد، زیرا ما لحظه به لحظه از هدف خود فاصله میگیریم. این تقلیل یافتن اعتماد به نفس تا زمانی که ما معنا و مفهوم پشت کاری را که انجام میدهیم درک نکنیم و تاثیرات آن را نه تنها بر زندگی خودمان، بلکه بر زندگی دیگران هم نبینیم، ادامه پیدا میکند.
زمانی که بتوانیم به نقطهای از درک خود و زندگیمان برسیم که بتوانیم یک زندگی، کار و یا تجربهای برای خود ایجاد کنیم که هم برای خودمان و هم برای دیگران سودمند باشد، آنگاه میتوانیم اعتماد به نفس روحی خود را تقویت کنیم.
خود آینده
باور کنید یا نه، در آینده یک ورژن مسنتر، عاقلتر و کاملتر از شما وجود دارد که همین حالا به عقب و جایی که شما هستید نگاه میکند، به خاطر کارهایی که در سن شما انجام نداده حسرت میخورد و دوست دارد با درسهایی که از زندگی گرفته، دوباره به عقب برگردد و زندگیاش را از نو بسازد.
آن خود آیندهی شما، دوست دارد سفری راحتتر و موثرتر از سفر خودش برای شما بسازد و شما را سریعتر به وضعیتی رضایت بخش برساند و آرزوهای شما را محقق کند، تا بتوانید از خوشی های زندگی لذت بیشتری ببرید و بارهای بیهودهی روی دوشتان را زمین بگذارید. او جواب تمام سوالهایی را که الان در ذهن خود دارید میداند؛ فقط کافی است توانایی برقراری ارتباط با او را یاد بگیرید.
اگر از خود آیندهتان درباره سوالهایی که در ذهن دارید بپرسید و یا درمورد اینکه در آینده چه قدر عاقل هستید و چطور نسبت به اتفاقات پیش روی خود واکنش نشان میدهید، میتوانید احساس کنید کسی دارد از شما حمایت میکند.
این کار باعث میشود فکر کنید شخصی را به عنوان مشاور شخصی خود در اختیار دارید. این افکار موجب میشوند که نه تنها در مقابل خودتان، بلکه در مقابل خود آیندهتان هم احساس مسئولیت داشته باشید و از این طریق اعتماد به نفس روحی خود را افزایش دهید.
جمع بندی
اعتماد به نفس روحی چیست؟
حالا میتوانیم به این سوال پاسخ مناسبی بدهیم. در واقع اعتماد به نفس روحی، روشی است که ما با خودمان ارتباط برقرار میکنیم، اعتقاداتی است که برای خودمان میسازیم و به آنها اجازه میدهیم شخصیت ما را بسازند.
همچنین آگاهی از هدف خود و تاثیری است که بر روی جهان میگذاریم و در نهایت اعتماد به نفس روحی راهی است که ما را به سمت خود آیندهمان که سرگرم انجام کار مورد علاقه ما و تجربه زندگی رویایی ماست، هدایت میکند.